شروع خاطراتتون
سلام گل های مامان خیلی دلم میخواست از ابتدابراتون خاطراتتونوبنویسم ولی حق بدین به من گریه های شبونه و بیخوابی های آنیسا و شیر بالا آوردن های امیرحسین وترس از اینکه خدای نکرده از این کار یه موقع خفه شی شب تا صبح بیدارمیموندم و نگات می کردم که یه موقع بالا نیاری.دیگه نایی برای وبلاگ نویسی نداشتم.کوچکترین فرصتی که گیرم می اومد می گرفتم می خوابیدم البته وقتی که باباتون یا مامان جون بودند. اینم دوتا عکس از شما 2 گل آنیساخانم بعد از حموم کردن آقاامیرحسین بعد از حموم ...
نویسنده :
مامان دوتا فسقلی
21:58